در ميان پرده خون عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق بيچون كارها
“.عقل گويد: ”شش جهت حد ست و بيرون راه نيست
“.عشق گويد: ”راه هست و رفته ام من بارها
عقل بازاري بديد و تاجري آغاز كرد
عشق ديده زان سوي بازار او بازارها
عاشقان درد كش را در درونه ذوقها
عاقلان تيره دل را در درون انكارها
“.عقل گويد: ”پا منه، كاندر فنا جز خار نيست
“.عشق گويد عقل را ك”اندر تو است آن خارها
هين خمش كن، خار هستي را ز پاي دل بكن
تا ببيني در درون خويشتن گلزارها
مولانا
No comments:
Post a Comment