Wednesday, September 3, 2008

شادي به وجود خداوند



آن عزيزي گفت شد هفتاد سال
تا ز شادي مي كنم و ز ناز حال

كاين چنين زيبا خداونديم هست

با خداونديش پيونديم هست

چون تو مشغولي به جويايي عيب
كي كني شادي به زيبايي غيب

عيب جويا تو به چشم عيب بين
كي تواني بود هرگز غيب بين

اولا از عيب خلق آزاد شو
پس به عشق غيب مطلق شاد شو

موي بشكافي به عيب ديگران
ور بپرسم عيب تو كوري در آن

گر به عيب خويشتن مشغوليي
گرچه بس معيوبيي مقبوليي



عطار نيشابوري



No comments: