Wednesday, May 5, 2010

قطعه اي از نمايشنامه شكسپير

پرده پنجم

صحنه اول
بلمونت- خيابان منزل پورشيا


لورنزو- ماه ميدرخشد، در چنين شبي كه نسيم دلكش به درختان
،آهسته بوسه ميزد و آنها در عالم سكوت فرو رفته بودند
...در چنين شبي

....

.....

!چقدر مهتاب در اين دامنه زيبا جلوه ميكند
.ما در اين نقطه مي نشينيم تا آهنگ موسيقي به گوشمان برسد
.آرامش و سكوت شب با ترانه هاي دلنشين هماهنگي دارد
ببين چطور صحنه آسمان با قطعات زرين درخشان
.ترصيع شده است
در اين جا ستاره كوچكي هم نيست كه در حركت خود
مانند يك فرشته نغمه سرايي نكند و
. با آهنگ فرشتگان هم آهنگي نداشته باشد

...
....
.....

،انساني كه وجودش عاري از موسيقي باشد و هم آهنگي
نغمه هاي دلنشين در او تاثير نكند و
.به چنين شخصي نبايد اعتماد داشت

.....

.به موسيقي گوش فرا ده


(پورشيا و نريسا وارد مي شوند)

پورشيا- آن نوري كه مشاهده مي كنيم در تالار من ميدرخشد
.ببين نور آن شمع كوچك تا چه مسافتي ميرسد
.در دنياي پليد هم كردار نيك همينطور درخشندگي دارد

.نريسا- وقتي كه ماه ميدرخشيد ما شمع را نميديديم
پورشيا- بلي، يك شكوه عاليتر شكوه كوچكتر را تاريكتر جلوه
.ميدهد

...
....

.صداي موسيقي به گوش ميرسد


.پورشيا- و هيچ چيز بجز در وضع مناسب خود خوب نيست
.بنظر من اين نغمه ها دلنشين تر ازهنگام روز است

.نريسا- سكوت اين خاصيت را به آن مي بخشد

...
...

چه بسا چيزهايي كه در فصل مناسب خود به تكامل واقعي خويش
.ميرسند و شايسته تحسين ميگردند


.آرام باش. ماه در كنار ”انديميون“ خفته و مايل نيست بيدار شود

--


انديميون“، نام جواني بسيار زيبا بود كه بخاطر خواب ممتدش”
شهرت داشت. هنگام خواب چشم الهه ماه بر او افتاد و به او
.دلبستگي پيدا كرد و پايين آمد و او را بوسيد و در كنارش خوابيد



برگرفته از كتاب: كمدي تاجر ونيزي

اثر: ويليام شكسپير


No comments: