Thursday, October 23, 2008

عشق



،هنگامي كه عشق به شما اشارتي كرد، از پي اش برويد
.هر چند راهش سخت و ناهموار باشد

،هنگامي كه با بال هايش شما را در بر مي گيرد، تسليمش شويد
.گرچه ممكن است تيغ نهفته درميان پرهايش مجروهتان كند

،وقتي با شما سخن مي گويد باورش كنيد
گرچه ممكن است صدايش رؤياهاتان را پراكنده سازد، همان گونه
.كه باد شمال باغ را بي بر مي كند

زيرا عشق همان گونه كه تاج بر سرتان مي گذارد، به صليبتان
.مي كشد

.همان گونه كه شما را مي پروراند، شاخ و برگتان را هرس مي كند
همانگونه كه از قامتتان بالا مي رود و نازك ترين شاخه هاتان را كه
،در آفتاب مي لرزد نوازش مي كند
به زمين فرو مي رود و ريشه هاتان را كه به خاك چسبيده اند
.مي لرزاند

.عشق، شما را همچون بافه هاي گندم براي خود دسته مي كند
.مي كوبدتان تا برهنه تان كند
.سپس غربالتان مي كند تا از كاه جداتان كند
.آسيابتان مي كند تا سپيد شويد
.ورزتان مي دهد تا نرم شويد

آنگاه شما را به آتش مقدس خود مي سپارد تا براي ضيافت مقدس
.خداوند، ناني مقدس شويد


جبران خليل جبران

No comments: