...گويند پاييز، بهار عارفان است
رقص باد در ميان شاخساران، برگ ريزان خزان دل انگيز را به تماشاگه
.ديده و دل مي گذارد
!و براي عارف، هر تماشايي رهي است پنهان بسوي آن تماشايي
و چه خوش رهي است از ديده بسوي دل كه نشان عشق بر تار و پود
!و براي عارف، هر تماشايي رهي است پنهان بسوي آن تماشايي
و چه خوش رهي است از ديده بسوي دل كه نشان عشق بر تار و پود
.جان مي نشاند
!قلب عارف بسان پاييزان طبيعت رنگ مي بازد در برابر رنگ رخ دوست
و در خيال رسيدن به بارگه اش، خزان عارفانه را موسم تزكيه جان
!قلب عارف بسان پاييزان طبيعت رنگ مي بازد در برابر رنگ رخ دوست
و در خيال رسيدن به بارگه اش، خزان عارفانه را موسم تزكيه جان
.مي داند از هر آنچه غير اوست
!و چه ضيافتي خوشتر از تزكيه جان و پيوستن به جان
نوشته: پريسا پرندين
1 comment:
Good job Parisa, good job!
Post a Comment